توضیحات
موش کوچولو و دیوار قرمز کتاب تصویری «موش کوچولو و دیوار قرمز» داستانی دربارهی امید و آرزو و گذر از ترس هاست. روزی روزگاری، در سرزمینی دوردست، جانورانی در کنار یکدیگر زندگی میکردند. اما آزاد و رها نبودند و دور تا دورشان دیوار قرمز بزرگی بود که هیچکدام نمیدانستند، چهکسی و از چه زمانی آن را ایجاد کرده است! تمام جانوران به بودن دیوار قرمز عادت کرده بودند و به زندگیشان ادامه میدادند، اما موش کوچولو احساس میکرد پشتِ دیوار خبرهایی است و تصمیم داشت از راز دیوار سر در بیاورد. برای همین هم به سراغ تکتک جانوران رفت تا از آنها سؤال کند، که چرا این دیوار آنجاست! اول از همه هم به سراغ گربهی ترسو رفت. گربه در جواب او، خیلی یواش گفت: «تا کسی نتواند بیاید داخل. دیوار از ما محافظت میکند؛ آخه دنیای پشت دیوار خیلی خطرناک است.» موش کوچولو با شنیدن این جواب راضی نشد و به سراغ خرس پیر، روباه شاد و شنگول و شیری که دیگر اصلاً نعره نمیکشید، رفت. هرکدام از آنها جوابی به موش کوچولو دادند؛ اما آیا آنها درست میگفتند؟ چیزی نگذشت که پرندهای دوستداشتنی و آبیرنگ که از بالای دیوار پیدایش شد. کسی چه میداند شاید او بهتر از همه بتواند در یافتن پاسخ سؤال موش کوچولو به او کمک کند.