توضیحات
کتاب معمای چشم لندن تد پسری با سندرم آسپرگر است. عمه گلوریا به همراه پسرش سلیم که نیمه آسیایی است آمده است و او حدود یک سال از تد بزرگتر است . افراد مبتلا به سندرم آسپرگر اغلب علایق شدیدی از خود نشان می دهند و تد به شدت به آب و هوا علاقه مند است. سلیم، به خصوص شیفته ی ساختمان قدیمی پادگان است که در همان خیابان خانه ی تد، واقع شده است. سلیم ، تد و خواهر بزرگترش کت ،تصمیم میگیرند تا سوار چشم لندن شوند و در حالی که از صف طولانی تهیه ی بلیط ناراحت و خسته شده اند ، یک غریبه با بلیط به آن ها نزدیک می شود و می گوید که از فضاهای کوچک می ترسد و نمی تواند سوار چشم لندن شود. آن ها تصمیم می گیرند بلیط را به سلیم بدهند ، زیرا او قبلا هرگز ،چشم لندن را سوار نشده است. نیم ساعت بعد ، هنگامی که کابین سلیم پایین می آید ، کت و تد سلیم را در هیچ جایی از کابین پیدا نمی کنند. وقتی خاله گلوریا و مادر تد در این باره می فهمند ،به شدت از کت عصبانی می شوند. عصر همان روز در حالی که تد و کت دوربین سلیم را بررسی می کنند ،خانواده تماسی تلفنی از پلیس دریافت می کنند که اطلاع می دهد پسری در سن و توصیف سلیم ،مرده پیدا شده است. پدر تد تصمیم می گیرد برود و جسد را از نزدیک ببیند اما پس از بررسی، متوجه می شود که این جنازه ی سلیم ،نبوده است. آن ها سرنخ هایی در شهر لندن پیدا میکنند و تد، با روش منحصر به فردش در فکر کردن، به یافتن او نزدیک میشود...